این چند روزه به صورت فـــَمیلی ! سرما خورده بودیم!
اولش که پسری مریض بود! بعد من افقی شدم!بعد همسری که خدا رو شکر عمودی بود!!!
حال مریض داری از نوع همسری رو اصلا نداشتم!!! اینقد که قر و قمیش میاد!!!
من که از سر درد و بدن درد داشتم میمردم! شیر فلکه مماغمم که بسته نمی شد نشتی داشت! گلوم میسوخت! اصلا یه وضعی!!!
رفتم دکتر و دوتا پنیسیلین داد که ما بازم به روح فلمینگ دعا کردیم و یه ذره ام به خاطر دردشش فحشش دادیم! اما بیشتر دعا کردما!
دیروز یکی از پنیسیلینا رو زدم با یه دگزا !! امروزم اون یکی رو باس بزنم!
دیروز که صب رفتم دهتر و بهدش م اومدم خونه و ناهار شویت پلو گذاشتم با سالاد شیرازی وزدیم
بر بدن و بلن شدم خونه رو جمع و جور کردم و یکی از کشوهای تخت پسری رو خالی کردم و لباسایی
که واسه مسافرت لازم داریم و گذاشتم توو کشو ... آخه شاید فردا پس فردار بریم شهرستان .....
شنیدم یه ذره سرد تر شده هوا اونجا ... چنتا آستین بلند و یه سوئیشرت سبک م واسه پسری
بر داشتم...
عصرم پسری کلاس زبان داشت . بردم گذاشتم و یه ذره دور زدم و زنگ مو گرفتم.... از این ترکیبیا!
تا حالا نگرفتم! کسی تا حالا گرفته؟
چه جوریاس ؟
مشتریش که خیلی تعریف میکرد!!!!
نم دونم!
هلپ می پلیییز!!!
همش نگرانم موهام زاقارت شه!
البته دوستم گفت میتونی اگه خوشت نیمد دوباره رنگش کنی !!! اما خوب دیگه استرس دارم!
بهدش اومدم خونه و دیدم همسری اومده خونه و ناهار و شام و یکی کرده!
( خوب من صب داشتم ناهارشو میدادم گفت نم خواد!)
یه ذره نشستم صبت کردیم و یه ساعت بعدش منم رفتم دنبال پسری و ورش داشتم و رفتم خرید لوازم
آرایشی! و منم دو تا لاک خوشرنگ گرفتم!!! از خودم تعجب میکنم! زیاد اهل این جینگولک بازیا
نیستم! اما اینا بد جور دلمو برده!!! یه دستبند خوشگلم گرفتم و دو تا سایه تکی!
با این همه بازم خریدا هنوز ادامه داره و دور سومش امروز آغارز میشه! برم ببینم میتونم یه مانتو
و کفش پاشنه بلند میتونم پیدا کنم که به دلم بشینیه؟
واسه کفشه دو دلم! آخه اهل کفش پاشنه بلند ده سانتی نیستم و البته کمرشم ندارم!!! که بگم
جهنم پولی که میدم! میتونم بیرون بپوشم!!!
بریم ببینیم چی میشه!
میبینین ؟ من کلا اهل شعار هر چه پیش آید خوش آید هستم! کلان م خریدام سخت نیست و
مشکل پسند نیستم!!!
* دیروز یه اتفاق خارق الاده افتاد واسم که لازمه اینجا ثبتش کنم!!!!!
من با اتّـــکا به اینکه کارتم پیشمه بلن شدم رفتم خرید... که طی خالی کردن و مرتب کرد کیف جا مونده بود!
البته پول نقد داشتم اما دیگه آخراش بود و رفتیم یه مغازه لوازم آرایشی ...
اومدم حساب کنم دیدم کم دارم یه چی نزدیک شیش تومن...
خواستم اضافیا رو برگردونم که پسره گفت اصلا! قابل نداره! برو اگه یادت بود واسم بیار! وگرنه حلالت
کردم!!!!!
گشتم این ور اونور و از توو جیب پسری سه تومن جور کردم! سه تومن شو گفت حلال برو!!!
آقا منو میگی یه ساعت توو کف بودم یهنی توو این زمونه که واسه هزار تومن! بعضیا داد و فریاد راه
میندازن و اینا! این جوری میگه!!!!
حالا یه مغازه رفته بودم خیلی چن وخ پیشا! یه لباس واسه پسری خریدم هزار تومنش و ندادم به
حساب تخفیف! شاگردشو فرستاده بود پولو ازم گرفت تو پیاده رو!!!!
دیگه پامو نذاشتم توو مغازش!!! ایــــــش!
اینا همه راهای مشتری یابیه!
با یکی با زبون خووش تا کنی مشتریت میشه! واست تبلیغ میکنه! با یکی کنس بازی در بیاری دیگه
پاشو نم ذاره تو مغازه ات!
خوب از همین تریبون اعلام میکنم میریم مسافرت!
میدونم دلتون واسم تنگ میشه! منم همین طور... ایشالا زودی بر میگردیم تاا شونزدهم یا
هفدهم ! یکی دو روز اینور اونور !
مواظب خودتون باشین ! شیطونی نکنین! تعطیلات خوش بگذره! البته تهرون تعطیله!!
خدافص.
عاشقانه های آرزو...برچسب : نویسنده : sadaf ssf بازدید : 632